جدول جو
جدول جو

معنی علی جامع - جستجوی لغت در جدول جو

علی جامع
(عَ یِ مِ)
ابن حسین بن علی اصفهانی باقولی ضریر، مشهور به جامع و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن حسین...) و علی (ابن حسین...) شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ مِ)
ابن رضی الدین بن علی بن احمد بن محیی الدین جامعی عاملی. متوفی در حدود سال 1050 هجری قمری او را رساله ای است درباره شرح حال اجدادش. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41 ص 255). و نیز رجوع به مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 281 شود
ابن محیی الدین جامعی عاملی. فقیه و عالم فرایض بود که در سال 1008 هجری قمری درقید حیات بود. او راست: رساله ای در مواریث که آن رابرای اهل کونین از قرای جبل عامل نوشته است. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 159)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِجُ)
ابن حمدون بن سماک بن مسعود بن منصور جذامی، مشهور به ابن اندلسی. وی نخستین کسی بود که در روزگار بنی فاطمه، امیر ’زاب’ در افریقا شد. او در آن هنگام که فاطمیان در مشرق بودند نیز با آنان رابطه داشت و آنگاه که حکومت را در مغرب به دست آوردند وی را به حکومت ’زاب’ برگزیدند. و در سال 334 هجری قمری در عهد القائم بامرالله فاطمی که ابویزید محمد بن کیداد در آنجا شورش کرد، این علی بن حمدون به فرمان خلیفه با لشکری گران از بربرها به کمک او بسوی ’مهدیه’ رفت ولی در نزدیکی ’باجه’ با ایوب بن یزید برخورد کرد و در جنگی که بین آنها رخ داد، وی از بلندی سقوط کرد و کشته شد. (از الاعلام زرکلی بنقل از ابن خلدون ج 4 ص 84)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جُ)
ابن محمد بن منصور بن ابی القاسم بن مختار بن ابی بکر بن علی جذامی اسکندری، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به زین الدین و مشهور به ابن منیر. رجوع به علی اسکندری شود
ابن عبدالله بن محمد بن سعید بن موهب جذامی اندلسی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن موهب. رجوع به علی اندلسی شود
ابن عبدالله بن محمدحسن جذامی مالقی نباهی، مشهور به ابن حسن و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی مالقی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رِ)
ابن صالح بن عبدالفتاح جارم. ادیب و شاعر و نویسنده و لغوی و نحوی و بیانی و داستانسرا و مطلع در امور تربیت و تعلیم بود. وی در سال 1299 هجری قمری در قاهره متولد شد و تحصیلات خود را در قاهره و انگلستان پایان داد. مشاغل وی بترتیب عبارت بود از: رئیس بازرسان زبان عربی در مصر، نمایندۀ دارالعلوم، عضو فرهنگستان قاهره (المجمع اللغوی) ، عضو فرهنگستان دمشق (المجمع العلمی). وی در سال 1368 هجری قمری بطور ناگهانی در قاهره درگذشت. او راست: 1- دیوان شعر، در سه جز. 2- علم النفس و آثاره فی التربیه و التعلیم، که با همکاری مصطفی أمین آن را نوشت. 3- من ادب العرب فی اسبانیا. 4- قصهالعرب، که با همکاری طه حسین و عده ای دیگر آن را برای محصلین دبیرستان نگاشت. 5- النحو الواضح فی قواعد اللغه العربیه، که با همکاری مصطفی امین آن را برای مدارس ابتدائی نوشت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس المؤلفین بالظاهریه. معجم المطبوعات سرکیس ص 1751. الشعرالمعاصر سحرتی ص 221. فهرس دارالکتب المصریه، الملحق الثانی للجزء الثانی ص 24. اعلام زرکلی ج 5 ص 106)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن قاسم سعدی حلبی رامی. او راست: التعلیم و الاعلام فی رمی السهام، که آن را برای امیر برسبای چرکسی تألیف کرد. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 425)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مِ)
ابن ابراهیم رامزبن ابراهیم حسن. وی دارای درجۀ دکتری در طب بود و در موسیقی و نقاشی و رسم توانایی داشت. و تحصیلات خود را در ایتالیا و آلمان به انجام رسانده بود. تولد او در قاهره در سال 1292هجری قمری و وفاتش در نهم حزیران سال 1346 هجری قمری بوده است. او راست: کتابی درباره نباتات کشورهای گرمسیر. (از معجم المؤلفین بنقل از معجم الاطباء ص 296)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نِ)
ابن عبدالرحمان صانع. مورخ قرن پنجم هجری قمری او راست:فضائل اهل البیت. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 120)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَمْ ما)
درویشعلی علی شماع، وی طبیب بود و شعر نیز می سرود. و میرعلیشیر شرح حال او را با ابیاتی از اشعارش نقل کرده است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 323 از مجالس النفائس ترکی میرعلیشیر نوائی ج 3 ص 83 و 257)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن خالد بلاطنسی شامی شافعی. ادیب و از اهالی دمشق بود. و در سال 936 هجری قمریدرگذشت. او راست: نزههالناظر و بهجهالخاطر فی الادب، نظم و نثر. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 642 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 743)
ابن احمد شامی خزرجی. مکنی به ابوالحسن. از فضلای قرن 11 هجری قمری بود و در سال 1033 درگذشت. او راست: مبادرهالاسعاف بنظم اجواد بعض الاشراف. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ص 451)
ابن جهم بن بدربن جهم بن سعود قرشی شامی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهم. رجوع به ابن جهم و علی (ابن جهم بن...) شود
ابن محمد بن علی بن عبدالرحمان بن عراق شامی حجازی شافعی. مشهور به ابن عراق و ملقب به سعدالدین. رجوع به علی حجازی شود
ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی. مکنی به ابوالمعالی و ملقب به عفیف الدین. رجوع به علی دوالیبی شود
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری أزهری شافعی. مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
علی الوحید علی یامی، ابن حاتم بن احمد یامی. آخرین تن از بنی حمدان یمن. رجوع به علی حمدانی (ابن حاتم...، شود
لغت نامه دهخدا
(عَ مِ)
ابن علی محمد (علی فهمی کامل...). نویسنده و مورّخ و سیاستمدار بود. وی در سال 1287 هجری قمری در قاهره متولد شد و در مدرسه زبانهای خارجی و دبیرستان نظام تحصیل کرد و وارد ارتش شد سپس از ارتش استعفا داد و با برادرش مصطفی کامل در جنبشهای ملی شرکت کرد و حزب وطنی را تأسیس کردند و سرانجام در بیست وششم جمادی ثانیۀ سال 1345 هجری قمری در قاهره درگذشت. او راست: 1- الاقتصاد السیاسی. 2- سیره مصطفی کامل فی أربعه و ثلاثین ربیعاء در نه جلد. 3- المسأله المصریه. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
خواجه علی جان، وی از بزرگان خراسان بود. و در سال 928 هجری قمری از جانب امیرخان، با چند تن از بزرگان دیگر نزد طهماسب میرزا رفت. (رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 594 شود)
لغت نامه دهخدا